نظامات تأمین اجتماعی، الگوها و تجارب جهانی
نظامات تأمین اجتماعی، الگوها و تجارب جهانی
نویسنده
کارگروه تدوین سیاستهای کلی تأمین اجتماعی
فصلنامه سیاست کلان؛ ویژه تأمین اجتماعی
سال دهم، شماره نهم، بهار 1401، صص 92-77
مقدمه
اگرچه ملاک عمل تدوین سیاستهای کلی تامین اجتماعی، آموزههای اسلامی ایرانی، اصول مرتبط قانون اساسی، احکام و اسناد بالادستی نظیر سند چشمانداز، بیانیه گام دوم و بهویژه ایده اولیه سیاستهای کلی تامین اجتماعی ابلاغی مقام معظم رهبری بوده است، ولیکن برای طراحی و ترسیم یک الگوی بومی و سازگار با شرایط و اقتضائات ایران، نسبت به مطالعه و بررسی الگوها و تجارب سایر کشورها اقدام شده است.
قبل از پرداختن به تجارب کشورهای دیگر در حوزه توسعه قلمرو رفاه اجتماعی بهصورت عام و نظام بیمههای بازنشستگی بهصورت خاص، لازم است تا بهصورت مختصر به برخی از مهمترین اصول و توصیههای بینالمللی مرتبط با اصلاحات این حوزه پرداخته شود. مطابق اسناد و توصیه نهادهای بینالمللی، اهداف یا اصول برنامه اصلاحی نظام مستمری شامل موارد زیر است:
تدارک مستمری کافی برای جلوگیری از فقر و هموارکردن مصرف در طول چرخه زندگی؛
از نظر مالی خودپایدار باشد؛[1]
بهطور کارا مدیریت شود؛
انجام توزیع مجدد شفاف و پیشرونده؛
متنوعسازی کارایی پسانداز برای بازنشستگی؛
شایان ذکر است در مباحث اصلاح نظام بازنشستگی، باید بین تصمیمگیری در دو سطح تفاوت قائل شویم:
1) نظام بازنشستگی براساس جایگزینی درآمد، چه اهدافی را دنبال میکند؟
2) این اجبار را چگونه اجرا میکند؟
بنابراین برای انتخاب نظام مطلوب رفاهی اسلامی- ایرانی از میان نظامهای بیمههای اجتماعی «بوریجی» یا «بیسمارکی» باید ملاک مناسبی را انتخاب کرد. بهطور کلی یک مدل واحد و برتر جهانی وجود ندارد که برای همه کشورها توصیه شود و یا کاربرد داشته باشد و در تجارب علمی و عملی موفق دنیا و کشورهای پیشرفته نیز یک مدل خاص حاکم نیست و در هرحال باید متناسب با شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعه یک مدل بومیشده ملاک عمل قرار گیرد و ایران نیز از این امر مستثنا نیست و باید مدل رفاهی جمهوری اسلامی براساس الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و قانون اساسی و نیز اسناد بالادستی (سند چشمانداز و سیاستهای کلی نظام)، طراحی و اجرا شود. بهویژه آنکه در اغلب کشورهای موفق دنیا از روشهای ترکیبی در قالب نظامهای چندلایه و چندسطحی استفاده شده است؛ بدین ترتیب که در لایههای امدادی و حمایتی و سطح پایه لایه بیمهای از مدل بوریجی (مبتنیبر مالیات و انفال) و در لایههای مازاد و مکمل بیمهای از مدل بیسمارکی (مبتنیبر دریافت حقبیمه از ذینفع یا کارفرما) استفاده میشود.
به نظر میرسد با توجه به اصول3، 12، 21، 43 و بهویژه 29 قانون اساسی، استفاده از مدل ترکیبی در قالب نظام چندلایه تامین اجتماعی انطباق بیشتری با شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران داشته باشد. باید توجه داشت که در مدلهای مبتنیبر مالیات و انفال غالبا از مشارکت افراد ذینفع در تامین منابع مالی خدمات مورد نیاز کاسته میشود و میل به تحمیل بار مالی خدمات به دولت در ذینفعان و یا کارفرمایان بیشتر میشود، ولی در نظامهای مبتنیبر اشتغال، درآمد و توانمندسازی بهتدریج از اتکا به منابع دولتی کاسته میشود و توزیع ریسک انتقال بیننسلی و بینقشری (از ثروتمندان به کمدرآمدها و از افراد سالم به افراد بیمار) صورت میپذیرد. مضاف بر اینکه شفافیت، محاسبهپذیری و اداره اقتصادی امور شکل میگیرد و از بروز مخاطرات اخلاقی و تقاضای القایی و برخورداری مضاعف یا منغیرحق جلوگیری میشود.
دریافت pdf